×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

امام زمان و شناسایی دشمنان ایشان

× من تصمیم دارن در این وبلگ ابتدا شناسایی شیطان و دشمنان امام زمان را معرفی کرده سپس به موضوع مهدویت بپردازم
×

آدرس وبلاگ من

rasoulkharat.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/albalo0o0o

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

یک مستبصر وهابی که به آئین تشیّع مشرّف گردید

یک مستبصر وهابی که به آئین تشیّع مشرّف گردید:[231]دکتر عصام العماد که خود فارغ التحصیل دانشگاه محمد بن سعود ریاض و شاگرد بن باز، مفتی اعظم عربستان و مبلّغ وهابیت در یمن و امام جمعه وهابیت در صنعا بود و کتابی هم در اثبات شرک شیعه(!) نوشته بود ( عموی ایشان �عبدالرحمن العماد� رهبر وهابیان یمن می باشد). هنگامی که با فرهنگ شیعه آشنا شد، تمام عقاید چندین سالۀ خود را رها کرده و رسماً تشیع خویش را اعلام نمود و کتابی نوشت به نام �المنهج الجدید... فی الحوار مع الوهابیّین�. مضمون حقایق مهمی که ایشان در مورد وهابیت بیان نموده به شرح ذیل می باشد:

در سطح دانشگاهی، امام علی(ع) در کانون تهاجم و اهانت قرار داشته و از اصلی ترین موجبات زیان به دین اسلام قلمداد می گردد! و به کار بردن کلمۀ امام در مورد ایشان غیر قابل تحمل می باشد در حالی که معاویه بن ابوسفیان را امام می خوانند! مطالعۀ هر کتابی در دفاع از امام علی(ع) از محرّمات و گناهان بزرگ محسوب گشته و این کتابها توسط دانشجویان جمع آوری و سوزانیده می شود.

* از پانزده سال پيش پروژۀ حذف بخش گسترده‌اي از نقش حضور پررنگ حضرت علي(ع) در تاريخ اسلام در کتب‌ تاريخي و مرجع عربستان آغاز شد. این پروژه هم‌اکنون به مرحله‌اي رسيده است که حتي مستندات اهل سنّت دربارۀ نقش مؤثر علی(ع) نيز از کتابهای مرجع وکتابهايي چون تفسير طبري حذف شده و احاديثی ساختگی جايگزين آنها شده است. علي‌ ستيزي وهابيون هم‌اکنون به تحريف رخدادهاي تاريخي و حقايق انکارناپذير رسيده است. آنان حتی تلاش نموده اند تا با تعمیرات گوناگون محل شكاف برداشتن رکن یمانی كعبه جهت ورود فاطمه بنت اسد(س) برای به دنیا آوردن علی(ع) را محو نمایند ، اما هر ساله در روز ولادت آن حضرت در سيزدهم رجب، تركهاي جديد در ركن يماني پديد مي آيد.وهابيون حتي برای جلوگیری از ایجاد ترک های جدید اين شكاف را با سرب پرکردند ولی سرب‌ نيز ترك خورده و باز شد! از ديگر اقدامات ايشان، به هم ريختن مسجد حضرت علي(ع) در شهر مدينه و پلمپ آن است. آنها همچنين تلاش مي كنند تا عبارت �رضي الله عنه(خداي از او رضايت داشته باشد)� كه پس از نام صحابۀ رسول خدا(ص) به كار مي رود را جايگزين عبارت �كَرَّمَ الله وجهه(خداي روي او را گرامي دارد)� كه تنها پس از نام حضرت علي(ع) به كار مي رود نمايند. لازم به ذكر است كه علماي اهل سنّت از ديرباز پس از ذكر نام صحابه عبارت �رضي الله عنه� و پس از ذكر نام حضرت علي(ع) عبارت �كرّم الله وجهه� را به كار مي برده اند زيرا به گفتۀ ايشان اكثر صحابه پيش از اسلام آوردن، سابقۀ بت پرستي داشته اند اما علي(ع) عاري از چنين سابقه اي بوده است.

 

  

 

یکی از این کتابها�العتب الجمیل علی اهل الجرح و التعدیل�بود که مضمون و محتوای آن، دفاع از امام علی(ع) به قلم یکی از بزرگان علمای مذهب شافعی بوده است. یک بار به خود گفتم: این کتابی را که ما می سوزانیم، یک بار مطالعه کنم و ببینم در آن چه نوشته است؟... به کتابخانۀ دانشگاه رفتم و آن را از مسئول كتابخانه درخواست کردم. وی گفت: �نمی توانم آن را در اختیار تو قرار دهم، تو می دانی که مطالعۀ آن حرام است!�. من پاسخ دادم که: �من یک محقق هستم. شاید قصد داشته باشم نقدی بر این کتاب بنویسم�. وی گفت: �این كتاب برای شما خطرناك است، حتی محققین نیز با خواندن این کتاب به تله می افتند!�.

* کتابهای شیعی در کتابخانه ها و کتابفروشی های بسیاری از کشورهای عربی در دسترس مردم قرار نمی گیرد اما منابع اهل سنت و حتی کتابهای وهابی و ضد شیعی در کتابخانه ها و کتابفروشی های مهد تشیّع عرضه می گردد زیرا آنچه در این منابع آمده است بیشتر مؤید حقانیت تشیع است. لازم به ذکر است که علمای سایر فرقه های اسلامی معمولاً از شرکت در مناظرات با علمای شیعه خودداری می کنند و اگر نیز تحت فشار ناگزیر به شرکت در مناظره شوند پیش شرطهایی چون عدم اشاره به موضوعاتی چون یورش به منزل حضرت زهرا(س)، فدک، خلفای سه گانه و... می گذارند.

پس از مطالعۀ این کتاب، دانستم که ما، پیروان و مبلغانِ اسلامِ اُموی هستیم. مطالعۀ این کتاب زمینه ساز هدایت در من گشت. سپس با مطالعۀ آثار شیخ مفید پی بردم که این عالِم بزرگ شیعه، تمامی شبهات بی اساسی را که امروز وهابیون بر تشیع وارد می آورند، یک هزار سال پیش پاسخ داده است. با مطالعۀ این کتاب، به این حقیقت رسیدم که هر چه پیامبر(ص) در فضیلت امام علی(ع)حدیث فرموده بود، دولت اموی به جای آن حدیث دروغین در فضیلت خلفای سه گانه ساخته و ایشان را جایگزین و جانشین امام علی(ع) کرد و انصافاً دولت اموی در صنعت جانشین و بدل سازی بسیار هنرمند بوده است. آنان یک مذهب جعلی را جایگزین مذهب ناب اسلام کردند و سپس از این مذهب ساختگی به عنوان یک حربه علیه مذهب حقیقی استفاده کردند، و به همین علت ما اعتقاد پیدا کرده بودیم که سه خلیفۀ اول صد مرتبه از امام علی(ع) بهتر و مقدّس ترند از هر لحاظ. و از این رو هنگامی که در تاریخ و کتب حدیث وهابیان و سنّیان می خواندیم که امام علی(ع) با خلیفۀ اول بیعت نکرده و سنّت خلفای سه گانه را قبول ننموده است، نسبت به امام علی(ع) کدورت پیدا می کردیم و برای ما همیشه این سؤال مطرح بوده که چگونه علی(ع) به خود اجازه می دهد که با خلیفۀ اول اسلام مخالفت کند؟ ما احساس می کردیم که این مخالفت امام(ع) به سبب خودبرتربینی در امر تصدّی خلافت اسلامی است! بدین ترتیب ما به این نتیجه رسیده بودیم که سبب تفرقۀ مسلمانان و انقسام آنها به دو فرقۀ سنی و شیعی، و بلکه مسبّب اصلی همه مشکلات و جنگهای داخلیِ پس از رحلت پیامبراسلام(ص)، امام علی(ع) بود... سابقاً، هنگامی که من فضائل سه خلیفه را می خواندم، محبت آنها فوق العاده در دل من می نشست، در حالی که فضائل آنها دروغ و ساختۀ دولت اموی بود... پس از بررسیِ احادیث پیامبر(ص) در فضائل علی(ع) متوجه شدم که ایشان اصرار داشته اند که فضائل علی(ع) را در هر زمان و در هر مكان و به هر مناسبت به کرّات مطرح نمایند. اصرار پیامبر(ص) برای تعریف شخصیت علی(ع) برای من موجب شگفتی بود؛ با وجود همۀ این فضائل كه پیامبر(ص) در مورد علی فرموده، پس ما برای چه اصرار می كنیم كه فضیلت سه خلیفۀ اول بالاتر از فضیلت علی است؟... هنگامی که به تعدّد و تنوّع احادیث پیامبر(ص) در بیان فضل علی نگاه می كردم، از مرحلۀ شناخت مظلومیت علی به مرحلۀ عشق علی انتقال پیدا كردم. پیامبر اسلام(ص) حتی در بستر مرگ و قبل از این كه از دنیا بروند، از صحابه كاغذ و قلم خواستند برای این كه یك فضیلت در مورد علی بنویسند، ولی صد افسوس که شخصی كه در میان اهل تسنن و وهابیت، معروف به خلیفۀ دوم اسلام است كاری كرد كه عمروبن العاص( قریب به سی سال بعد) در �صفین� انجام داد. هنگامی كه پیامبر(ص) در بستر مرگ اصرار فرمود که برایش كاغذ و قلم بیاورند، عمر گفت: �حسبنا كتاب الله...کتاب خدا ما را بس است� . یعنی ما نیازی به وصیت شما نداریم. پیامبر اسلام(ص)در بستر مرگ و در آخرین لحظات زندگی خود خواستند آخرین فضیلت را برای محبوب خود بنویسند ولی خلیفۀ دوم برای مخالفت با دستور پیامبر(ص) قرآن را عَلَم كرد. حقیقتاً‌ هنگامی كه جنگ صفین و واقعۀ مخالفت خلیفۀ دوم با پیامبر(ص) را در آخرین لحظات حیات ایشان مقایسه می کنیم، می بینیم که فی الواقع هیچ تفاوتی میان دو حادثه نیست و اگر پیامبر(ص) بر کتابت وصیت خویش اصرار می ورزیدند،جنگ صفین در همین آخرین لحظات زندگی پیامبر(ص) اتفاق می افتاد، نه در زمان خلافت علی(ع). چرا پیامبر(ص) در بستر مرگ و در آخرین لحظات حیات خود در دنیا اعلام فرمود که علی و کتاب خدا �ثقل� هستند؟ من با مطالعۀ احوال همه بزرگان تاریخ بشریت به این نتیجه رسیدم که از مهمترین سخنان ایشان، آخرین كلام ایشان در بستر مرگ بوده است. تأمل كنید كه پیامبر(ص) هنگام بیان حدیث ثقلین، هم وصیت فرموده اند و هم وداع گفته اند. ایشان در آخرین لحظات زندگانی خود، حدیث ثقلین را برای معرفی امام علی(ع) و نشان دادنِ راه رستگاری مطرح كردند... از عواملی که موجب استبصار اینجانب گردید تناقضاتی است که در آئین نوظهور وهابیت وجود دارد. وهابیون از یک سو(به ناچار) در فضائل اهل بیت(ع) کتابهایی نوشته اند و از سوی دیگر امام علی(ع) را به عنوان یک شخصیت منفی معرفی می نمایند. آنها از سویی به احادیث معتبر مورد اجماع دربارۀ اهل بیت اعتقاد داشته ولی در عمل همواره بر علیه اهل بیت(ع) موضع می گیرند. بین تئوری و عمل در آئین وهابیت دربارۀ �مودّت اهل بیت� که یک فرض و واجبِ قرآنی است، یک تناقض اساسی وجود دارد. من در مناظره ای که با شیخ عثمان الخمیس(از مفتیان و شخصیتهای برجستۀ وهابیت و نیز از ثروتمندان معروفی که وجوه کلانی در راه تبلیغ و گسترش وهابیت صرف می کند و از اساتید خود من بوده است) داشتم به وی گفتم: �من هیچ گونه دشمنی با وهابیت ندارم و اصلاً این دیدار را مناظره محسوب نمی کنم. من شبهاتی دارم که شیعیان مطرح نموده اند. اگر شما ثابت کنید که اعتقادات شیعۀ دوازده امامی باطل است من حاضرم با شوق و رغبت به وهابیت بازگردم چرا که اکنون به سبب تغییر مذهب با مشکلات فراوانی دست به گریبان هستم. در مورد اهل بیت، در اساس مبانیِ شیخ الاسلام ابن تیمیه تناقض وجود دارد. بیایید کاری نداشته باشیم که شیعیان چه می گویند، بلکه ببینیم پیامبر(ص) چه می فرماید. بیایید محور بحث را احادیثی قرار دهیم که ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب و دیگران قبول دارند و تصدیق کرده اند؛ حدیث کساء به روایت عایشه، و حدیث ثقلین و حدیث ائمۀ دوازده گانۀ پس از پیامبر(ص). شما فقط پاسخ شبهۀ مرا در مورد حدیث ائمۀ دوازده گانۀ مورد اشارۀ پیامبر(ص)بدهید. ما این امامان را این گونه بر می شماریم: ابوبکر، عمر، عثمان، علی، معاویه، یزیدبن معاویه، عبدالملک بن مروان، هشام بن عبدالملک، ولیدبن عبدالملک، یزید بن ولید... و دوازدهمین را امام مهدی(ع) می دانیم که مفتیان معاصر عربستان باور دارند که از اهل بیت(ع) است (چنان که پیش تر اشاره شد، در میان اهل سنت، هرگز اجماعی در مورد امامان دوازده گانه وجود نداشته است). چطور ممکن است که علی و مهدی که از اهل بیت هستند همراه با دشمنان و قاتلان اهل بیت در ردیف امامان دوازده گانه قرار گیرند؟ مگر ممکن است که قاتلین اهل بیت در ردیف کسانی قرار گیرند که پیامبر(ص) سفارش نموده است به مودّت ایشان و نیز جانشینی خود؟�. ایشان پاسخ دادند که: مطلب شما از نظر وجدانی صحیح است، اما روی این موضوع باید از نظر علمی بحث شود(؟!!)... شبهۀ دیگری که مطرح نمودم این بود که: �بنا بر دستور دین و اجماع علما، نسبت دادنِ پسری به یک پدر دیگر، از محرّمات و گناهان بزرگ است. امام شوکانی که کتابهایش در مدارس عربستان تدریس می شود، این سؤال را مطرح کرده است که: �چرا محدثین ما در طول سه قرن همواره �زیاد� را که به توصیه و امرِ معاویه به ابوسفیان نسبت داده شده(تا برادر معاویه محسوب گردد، در حالی که پدر وی مشخص نیست) به همین صورت معرفی نموده اند؟�، و امام عبدالوهاب پاسخ داده است که: �در قرن اول در دورۀ امویان، علما و بزرگان اهل تسنن به علت تقیه از بنی امیه مجبور بودند زیاد را به ابوسفیان نسبت دهند�. سؤال مهم من این است که: چرا پس از سقوط دولت اُموی، در دولتهای عباسی و سپس عثمانی، علمای ما همچنان زیاد را به ابوسفیان نسبت داده اند؟�. ایشان پاسخ داد: امام شوکانی گفته است که: �علمای ما به دلیل ممانعت از تحریف اعتقادات اسلام، سعی کردند در قوانین دورۀ اموی تغییری ایجاد نکنند�. من گفتم: �بر اساس این اعتراف صریحِ شوکانی، اعتقادات ما که در زمان دولت اموی از روی ترس و تقیه بوده است، از آن پس تبدیل شده است به یک عقیدۀ اصیل�. سپس مانند همین شبهه را در مورد بیان امام صنعانی(از دوستان ابن عبدالوهاب و استاد شوکانی)در مورد صلوات بر اهل بیت نقل کردم که ایشان گفته است که: �علمای ما در زمان امویان به دستور آنان صلوات بر آل محمد را حذف کردند�. چرا ما در دولت عباسی و عثمانی، کماکان صلوات بر آل محمد را حذف کردیم؟... از آن روی که علما گفتند: �نباید با امری که در دورۀ اموی مقرر گردیده است مخالفت نماییم�. این نشان می دهد که آئین ما، آئین پیامبر(ص) و قرآن نیست، بلکه آئین اُموی است...�.

گرایش علمای اهل سنت به مذهب تشیع: بیش از پنج هزار تن از علما و اساتید دانشگاهها و شخصیتهای علمی اهل سنت و وهابی تا کنون به آئین تشیّع گرویده اند و برخی از ایشان کتابهای ارزشمندی نیز در اثبات حقانیت تشیع نوشته اند. شرح حال این راهیافتگان در کتاب �موسوعه من حیات المستبصرین� (در 14 جلد تا کنون) گرد آمده است. دلیل عمدۀ گرایش اهل تسنن به مذهب تشیّع بی اعتمادی نسبت به احادیث صحاح ستۀ اهل سنّت می باشد که عصمت پیامبر اسلام(ص) را زیر سؤال برده و مخالف با کتاب و سنت است. احمد ماهر، کارشناس علوم قرآني مجمع پژوهش‌‌هاي اسلامي مصر اعلام نمود که کتاب صحيح بخاري مشتمل بر احاديث نادرست زيادي است که مغایر با قرآن کريم می باشد. برخی از مفتیان وهابیت چون عبدالمحسن عبیکان نیز اخیراً به این امر اذعان نموده اند. عقيدۀ تجسيم نیز که در احادیث کتابهای صحيح بخاري و صحيح مسلم و ديگر منابع اهل سنت وجود داشته و عمدتاً از کانال يهود وارد فرهنگ اهل سنت شده است (اسرائیلیات) موجب وهن شدید اسلام و سوء استفادۀ یهودیان و مسیحیان در هجمه علیه اسلام گردیده است. در این صحاح مقدس مطالبی بسیار موهن(شبیه مطالب تورات محرّف در مورد انبیای الهی) دربارۀ پیامبر اسلام(ص) وجود دارد (البته اقدامات تروریستهای سلفی نیز در گرایش جوانان اهل سنّت به تشیّع بی تأثیر نیست). لازم به ذکر است که افسانۀ جعلی �غرانیق� که مبنای کتاب �آیات شیطانی� قرار گرفته است نیز از برخی از منابع اهل سنت(چون تاریخ طبری) اخذ شده است. راوی این داستان بی اساس که شواهد متقنی بر بطلان آن دلالت می کند، محمدبن کعب قرظی(متولد سال چهلم هجری) از نسل یهودیان مسلمان شدۀ بنی قریظه بوده که به فرمان خداوند به دست مسلمانان قلع و قمع شدند. جاعلان حدیث، از پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) تلاش کردند تا برای توجیه حاکمیت های نامشروع و حضور ناصالحان در مسند رهبری جامعۀ اسلامی، آن حضرت را جایزالخطا و فاقد ملکۀ عصمت معرفی نمایند.

یکی از مستبصرین معاصر، دکتر محمد تيجاني سماوي، صاحب کتاب �آنگاه هدایت شدم�، از علمای اهل سنت تونس است. علماي الأزهر از او درخواست کردند که در مصر بماند و طلاب الأزهر را از علم فراوان خود بهره مند سازد ولي قبول نکرد و در عوض سفري به عراق داشت و در آنجا در پی مباحثات فراوان با علماي شيعة اماميه، مذهب تشيع را برگزید. وی می نویسد:�...من از هر عالمي تقاضا دارم که با علماي شيعه مجالست کرده و با آنان بحث نمايد که به طور قطع از نزد آنان بيرون نمي آيد جز آن که به مذهب آنان که همان تشيع است بصيرت يافته باشد... آري من جايگزيني براي مذهب سابق خود يافتم و سپاس خداوند را که مرا بر اين امر هدايت نمود و اگر هدايت و عنايت او نبود هرگز بر اين امر توفیق نمي يافتم. ستايش و سپاس خدايي را سزاست که مرا بر فرقة ناجيه رهنمون گردید؛ فرقه اي که مدتها با زحمت فراوان در پي یافتنش بودم�. او پس از ذکر حديث �باب مدينه العلم� مي گويد: �چرا در امور دين و دنياي خود از علي(ع) تقليد نمي کنيد اگر معتقديد که او باب مدينة علم پيامبر(ص) است؟... اي اهل و عشيرة من، شما را به رها کردن تعصّب دعوت مي کنم؛ ما قربانيان بني اميه و بني عباس هستیم. ما قربانيان تاريخ سياه هستیم. قرباني هاي جمود و تحجّر فکري که پیشینیان براي ما به میراث نهاده اند�.

یکی دیگر از مستبصرین معاصر، عالم فلسطيني، شيخ محمد عبدالعال است. وی مي گويد: �پس از مدتها مطالعه، حادثه اي که نهایتاً مرا به ولايت اهل بيت(س) رهنمون گردید اين بود که روزي روبروي مغازة يکي از اقوامم نشسته بودم و شنيدم که وی به يکی از نوه هاي خود امر کرد که به جاي او در مغازه بنشيند تا نماز عصر را به جاي آورد. من به فکر فرو رفتم که چگونه يک نفر مغازۀ خود را رها نمي کند تا به نماز بايستد مگر آن که کسي را به جاي خود قرار دهد که بتواند حافظ اموالش باشد، حال چگونه ممکن است که پيامبر(ص) امّتي را بدون امام و جانشين رها سازد. به خدا سوگند که هرگز چنين نخواهد بود...�. وی مي گويد: �مردم به خودي خود به دين اهل بيت(س) روي خواهند آورد زيرا دين فطرت است، ولي چه کنيم که اين دين امروز زير چکمه هاي حکومت ها قرار دارد�.

از دیگر مستبصرین، عبدالمجيد محمد، فارغ التحصيل دانشگاه الازهر است. وی در مورد علت شيعه شدنش مي گويد: �دلايل متعددى وجود دارد. فردى که به دنبال حقيقت است بايد کتابهاى اصيل تاريخى از قبيل تاريخ طبرى، الکامل ابن اثير، شرح نهج البلاغۀ ابن ابى الحديد و محمد عبدُه و... را که به وسيلۀ بزرگان اهل تسنن نوشته شده است مطالعه کند. علاوه بر اين، يک دليل بسيار ساده وجود دارد و آن اين است که در زبان عربى مى‏گويند: اهل البيت أدرى بما فى البيت؛ اهل خانه به آن چه در خانه است آگاه‏ترند. چنان که صاحب خانه بهتر مى‏داند وسايل و ظروف خانه در کجا قرار دارد، اهل بيت نبوت(س) هم به مسائل و احکام دين آگاه‏ترند�.

حجت الاسلام  شریف زاهدی، طلبه نو شیعه زاهدانی که بیش از ده سال است به تشیع گرویده در دانشکده علوم قرآنی قم جریان شیعه شدن خود را این گونه برای دانشجویان بیان نمود: �بنده محمد شریف زاهدی اهل نیك‏شهر استان سیستان و بلوچستان هستم. بعد از 11 سال تحصیل در مدارس و حوزه‏های علمیه اهل سنت، با شنیدن روضه امام حسین(ع) بارقه هدایت در دلم پدید آمد و پس از تحقیقات مفصل در سال 1382 به مكتب نورانی اهل‏بیت علیهم السلام مشرف شدم.

یكی از اساتیدم، مولوی عیسی ملازهی، امام جماعت مسجد محمد رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بود. گاهی كه برایشان مشكلی ایجاد می‏شد و نمی‏توانست به مسجد برود، بنده را به جای خود می‏فرستاد تا نماز جماعت را اقامه كنم. شب عاشورای سال 1375 بود و من به جای استادم به مسجد رفتم و نماز عشاء را خواندم. همه مردم از مسجد بیرون رفتند. من آخرین نفری بودم كه از مسجد بیرون آمدم و درب مسجد را قفل كردم. می‏خواستم به مدرسه برگردم كه صدای سخنرانی از حسینیه شیعیان مهاجر چابهار كه در فاصله پنجاه متری مسجد بود، توجهم را جلب كرد.كنجكاو شدم تا بدانم سخنران چه می‏گوید؛ زیرا به ما گفته بودند كه هر چه روحانیون شیعه می‏گویند، دروغ است. به این نیت رفتم كه ببینم چه دروغ‏هایی می‏گوید. نزدیك حسینیه شدم. می‏خواستم وارد حسینیه شوم ولی خجالت كشیدم؛ چون لباس مولوی‏ها بر تن من بود. آهسته كنار پنجره نشستم و به صحبت‏های روحانی شیعه‌ گوش دادم. سخنرانی او درباره شخصیت امام حسین علیه السلام بود. می‏گفت : در كتاب مسند احمد حنبل و سنن ترمذی و چند كتاب دیگر، این روایت آمده است كه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرموده‏اند : �إن الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة� امام حسن و امام حسین سرور جوانان بهشت هستند و همین طور از كتاب‏های اهل سنت مطالبی به همراه آدرس‏هایشان بیان می‏كرد. این سؤال به ذهنم آمد كه این روحانی شیعه، چگونه كتاب‏های اهل سنت را مطالعه كرده است؟؛ زیرا به ما گفته بودند كتاب‏های شیعه را نخوانید؛ گمراه‏كننده است!

چرا آنها ـ شیعیان ـ نمی‏گویند كتاب‏های اهل سنت را نخوانید كه گمراه می‏شوید؟،‌ فقط علمای ما چنین می‏گویند؟
سخنرانی‏اش تمام شد و روضه خواندن را شروع كرد. روضه قتلگاه امام حسین(علیه السلام) را خواند که روضه جانسوزی بود؛ به طوری که اشك‏های من ملای سنی كه تا آن لحظه، حتی یك قطره اشك هم برای مظلومیت امام حسین(علیه السلام) نریخته بودم، سرازیر شد و بسیار گریه كردم. قبل از آن‏كه روضه تمام شود، بلند شدم و به مدرسه برگشتم. به اتاقم رفتم و خواستم بخوابم؛ ولی سخنان روحانی شیعه فكرم را به خود مشغول كرده بود. طاقت نیاوردم. به كتابخانه حوزه رفتم تا آن روایت را پیدا کنم. البته قبلا روایت "سیدا شباب" را در كتاب "مسند احمد" دیده بودم؛ ولی برای آن‏كه دلم آرام شود، به سراغ روایت و سند آن رفتم. آن را پیدا كردم و پس از آن، كتاب "حیات الصحابه" را برداشتم و با كمال تعجب دیدم كه آنچه روحانی شیعه نقل كرده، صحیح است. به خودم گفتم: اینها، مطالبی است كه از كتاب‏های ما نقل می‏كنند، پس معلوم است كه خیلی از كتاب‏های ما را مطالعه كرده‏اند و مطالب زیادی از ما می‏دانند.
آن شب، شب عجیبی بود. سؤالاتی وجود مرا فرا گرفته بود و هر چه فكر می‏كردم نمی‏توانستم خودم را قانع كنم! از خود سؤال می‌كردم: "آیا شیعیان آنچنان که وهابیان تبلیغ می‏کنند، واقعا مشرکند؟!" لحظه‏ای با خودم فکر کردم، عجیب است! آن‏طور که در آیات قرآن و روایات آمده است، مشرکان مخالف خدا و پیامبرند و مخالف با دین مبین اسلام هستند! پس اینها ـ شیعیان ـ چه نوع مشرکانی هستند که  خداوند و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را قبول دارند و حتی به اهل‏بیت پیامبر محبت می‏ورزند و بر منبرهایشان نیز از پیامبر اسلام مدح و تعریف و بر مصائبشان گریه می‏كنند؟! به دلم افتاد که امکان ندارد اینها مشرک باشند.
بعد از این بود كه تحقیق درباره‌ تشیع را آغاز كردم و اولین بار با مطالعه‌ كتاب شبهای پیشاور نوشته  مرحوم سلطان الواعظین شیرازی بسیاری از حقایق برایم روشن شد و می‌دیدم بسیاری از مطالبی كه از منابع اهل سنت در این كتاب ذكر شده، مورد تأیید همه‌ فرق اهل سنت است و این برایم خیلی جالب بود.
سپس تحقیقات خود را ادامه دادم و كتاب‌های بیشتری مطالعه كردم تا به این نتیجه رسیدم كه تشیع حق است و از سال 79 به صورت تقیه و پنهانی شیعه شدم و در سال 82 تصمیم گرفتم كه این مطلب را آشكار كنم و رسماً آن را اعلام كردم�- نقل از سايت الوعدالصادق(alvadossadegh.com)

به گزارش شیعه آنلاین، "درّزاده" جوان باهوش و با استعدادی است که در شهرستان نيکشهر تحصيل می کند و بيش از يک هفته است که به مذهب اهل بيت (ع) گرويده است. او درباره چگونگي شيعه شدنش چنين مي گويد: از زماني که فيلم مختار از تلويزيون پخش مي شد هر هفته اين فيلم را مي ديدم. خيلي علاقه به اين فيلم داشتم. از قسمت هايي که خيلي من را متأثر کرد آنجا بود که صحنه هايي از واقعه ي کربلا را به تصوير کشيده بودند که دل هر سنگي را آب مي کرد. آنجا که امام حسين (ع) و اصحابش نماز مي خواندند و آن لعنتي ها به طرفشان تير پرتاب مي کردند دلم شکست و اشک هايم برروي گونه هايم سرازير شد. به خود گفتم مگر امام حسين (ع) نوه پيامبر نبود؟ مگر پيامبر جلوي اصحاب نوه هاي خود را احترام و نوازش نمي کرد؟ مگر نه اين است که نگه داشتن احترام فرزند احترام به پدر و جد است؟ مگر در قرآن کريم پيامبر نفرموده: از شما هيچ اجر و مزدي در برابر رسالتم نمي خواهم مگر اينکه نزديکان من را دوست بداريد؟ پس چرا اينگونه فرزندان پيامبر (ص) را به فجيع ترين وضع به شهادت رساندند؟ مگر چه جرمي مرتکب شده بودند؟ مدام اين سوالات را در ذهنم مرور مي کردم و صحنه هاي کربلا را تصور مي کردم. ولي قضيه براي من حل نمي شد. از ملاها درباره فيلم مختار سوال مي کردم مي گفتند: ديدن اين فيلم حرام است و اين فيلم دروغ را شيعيان ساخته اند براي اينکه اهل سنت را بد نام کنند. پرسيدم: کجاي فيلم عليه شما اهل سنت است؟  گفت: آنجا که عبيدالله بن زياد مثل سني ها وضو مي گرفت. از دليلي که آورد در دلم خنديدم و گفتم: ابن زياد شيعه بود يا سني؟ گفت: سني. گفتم: پس چه توهيني به شما کرده اند؟ گفت: با حالت تمسخر و خنده دار آن را نشان داده است. ديگر با ملا بحث نکردم که مبادا به من شک کند زيرا اگر کسي با آنها بحث کند وآنها را سوال پيچ کند سريع برچسب تشيع مي زنند. به خود مي گفتم در آخر فيلم اسامي کتاب هايي که بر اساس آن فيلم را ساخته اند با تمام مشخصاتشان را نمايش مي دهند بيشتر آنها کتاب هاي تاريخي اهل سنت است اگر دروغ است چرا تاريخ نويسان سني آن را نقل کرده اند و اگر راست است چرا ملاها و مولوي ها مي گويند دروغ است؟ براي من يک سوال مهم پيش آمده بود که چرا اهل سنت مانند شيعه اين قدر به اهل بيت اظهار علاقه نمي کنند؟ وقتي از يک مولوي سوال کردم آيا حاضريد يزيد را به خاطر جناياتي که کرده لعن کنيد؟ گفت: نه. گفتم چرا؟ گفت: خب يک اشتباهي مرتکب شده لعن کردن کار من و شما نيست. لعن کردن کار خدا است و خدا مي داند چه کسي را لعن کند و چه کسي را لعن نکند. گفتم: اگر ما دعا کنيم که لعنت خدا بر يزيد باد آيا اشکال دارد؟ گفت: نه.
گفتم: همين کار را حاضريد بکنيد؟ گفت: نه! گفتم: آيا يزيد با سه جنايتي که در 3 سال حکومتش انجام داد که سال اول امام حسين (ع) و يارانش را شهيد کرد و سال دوم به مدينه حمله کرد و تا سه روز جنايت هايي به بار آورد که زبان از گفتن آن قاصر است و سال سوم کعبه قبله گاه مسلمين را به آتش کشيد باز هم شما نمي خواهيد او را لعن و نفرين کنيد؟ پس چه کساني مستحق لعن هستند؟! از يکي از دوستان شماره يک روحاني شيعه را گرفتم و از او اين سوالها را پرسيدم. حرف عجيبي زد که تنم را به لرزه در آورد و پنجره ي جديدي را مقابل من باز کرد. مي گفت: يکي از علماي اهل سنت به نام سعد الدين تفتازاني در کتاب شرح المقاصد از اين راز پرده برداشته و در بيان علت اينکه چرا علماي اهل سنت حاضر نيستند يزيد لعن کنند مي گويد: فان قلت فمن علمأ المذهب من لم یجوز اللعن علی الیزید مع علمهم بانه یستحق ذلک و یزید قلت تحامیاً من ان یرتقی الی الاعلی فالاعلی. �اگر بگویید پس چرا برخی از علمای مذهب ما لعن یزید را تجویز نمی‏کنند با این که می‏دانند یزید استحقاق لعن و بیشتر از لعن دارد؟من پاسخ می‏گویم که هدف آنها پیشگیری از رواج و سرایت آن به شخصیت‏های برتر است� شرح‌ المقاصد، ج‌ 5، ص‌ 311. گفتم: چطور؟ بيشتر توضيح دهيد. گفت: اهل سنت حاضر به لعن يزيد نيستند چون اگر يزيد زير سوال برود اين سوال پيش مي آيد که اين فرد فاسد و بي دين را چه کسي خليفه مسلمين قرار داده؟ مي گويند: معاويه! پس معاويه با وجود اينکه مي دانست فرزندش چنين موجود فاسدي است ولي به زور از مردم براي او بيعت گرفت. پس معاويه در جنايات يزيد شريک است و معاويه زير سوال مي رود. حال چه کسي معاويه با اين اوصافي که داشت حاکم شام قرار داد؟ جواب مي دهند: خليفۀ دوم عمر بن خطاب.چون با لعن يزيد، عمر بن خطاب زير سوال مي رود حاضر به لعن يزيد نيستند تا مبادا کار خليفۀ دوم زير سوال نرود.
با تعجب پرسيدم: پس عمر در شهادت امام حسين (ع) دست داشته است؟! گفت: به صورت غير مستقيم بله. چون مسير امامت را عوض کردند و جادۀ اصلي را کج کردند و آخرش به آنجا رسيد که نوه پيامبر (ص) را با لب تشنه بين دو رودخانه شهيد کردند و يک سوال اساسي باقي مانده که چرا عمر بن خطاب در دوران خلافتش همه ي استاندارن خود را جابجا کرد و تنها استانداري که نه خليفه دوم و نه خليفه ي سوم او را تغيير ندادند معاويه بن ابي سفيان بود؟! آنقدر او را بر سر قدرت نگه داشتند که وقتي زمان خلافت ظاهري اميرالمومنين ايشان تصميم مي گيرد او را از مسند قدرت پياده کند به جنگ حضرت مي آيد و خون هزاران مسلمان را بر زمين مي ريزد! از راهنمايي هاي آن روحاني تشکر کردم و با او خداحاقظي کردم و به خود گفتم: حال که علماي اهل سنت براي زير سوال نرفتن خلفاي خود حاضرند بر تن يزيد ملعون لباس قداست بپوشانند پس بسياري از حقايق است که آن را کتمان کرده اند و حاضر نيستند بازگو کنند تا مبادا بزرگانشان زير سوال بروند. از آنجا فهميدم که راز انکار شهادت حضرت زهرا (س) آن هم در اوج جواني، همين مسئله ي زير سوال نرفتن صحابه است و الا هيچ دليل منطقي و ثابتي براي درگذشت حضرت زهرا (س) ندارند و مولوي ها خود را به اين در و آن در مي زنند تا دليل قانع کننده اي براي سوالات بي شمار اهل سنت بيايند!

یکی از مباحثات دکتر سیدمحمد حسینی قزوینی با یک عالم اهل تسنن:  در يكي از سفرها ديداري با يكي از علماي اهل سنّت داشتم كه در آن، به طور اتفاقي با شخص ديگري از علماي اهل سنّت خراسان آشنا شدم كه از استادان فاضل بود و در مدارس ديني آنها به تدريس اشتغال داشت. ميان ما گفتگويي پيرامون صحابه و شيخين درگرفت. او سخن خود را اين‌گونه آغاز كرد: شيعه براي صحابه احترامي قائل نيست و همواره از مقام و جايگاه آنها مي‌كاهد. به او گفتم: در كتابهاي صحاح ستۀ شما رواياتي هست كه با اعتقاد خودتان دربارۀ صحابه سازگاري ندارد. مضمون برخي از اين روايات اين است كه امير المؤمنين(ع)و عباس بر اين عقيده بودند كه عمر شخصي گناهكار، حيله‌گر، و دروغگو بوده است. به عنوان مثال روايتي به همين مضمون در صحيح مسلم آمده است. او گفت: اين دروغ و افترايي بيش نيست كه شما به مسلم نيشابوري وارد مي‌سازيد. و بعد از آن با كلماتي تند و نيشدار با من سخن گفت. از اين رو، من به سرعت كتاب صحيح را آورده و عبارت كتاب را به او نشان دادم. بنا به نقل مسلم، عمر بن خطاب خليفۀ دوم اهل سنّت، اميرالمؤمنين(ع) و عباس را خطاب كرده و مي‌گويد: �ابوبکر گفت: من جانشين رسول خدا هستم. پس شما دو تن(علي و عباس) براى گرفتن ارث نزد وى آمديد، و تو اى عباس ارث پسر برادرت و او نيز ميراث همسرش از پدرش را مى‌خواست. ابوبکر گفت: رسول خدا فرمود: ما چيزى به میراث نمى‌نهيم و هر چه باقى گذاريم صدقه است، پس شما دو تن او را دروغگو، گناهکار، حيله گر و خيانتکار دانستيد، ولى خدا مى‌داند که او راستگو، در مسير درست و تبعيت کننده از حق بود. سپس او از دنيا رفت و من جانشين رسول خدا و جانشين ابوبکر شدم. شما دو تن مرا نيز دروغگو، گناهکار، حيله گر و خيانتکار دانستيد ولى خداوند مى‌داند که من راستگو، نيکوکار و در راه درست و تبعيت کننده از حق هستم...�*. وقتي خود عبارت را ديد شوكه و به شدت خجالت زده شد و لب از سخن برنگشود. من كه اين حالت را از وي مشاهده كردم براي حفظ كرامت و شخصيت انساني او موضوع را عوض كرده و سخن ديگري را پیش كشيدم و او که متوجه اين نكته شد كه من قصد اهانت نداشته و از اين موضوع شاد نشده‌ام بسیار تحت تأثير قرار گرفت و این باعث افزايش احترام و جايگاه من نزد او و استمرار بحث و ارتباط ميان ما گرديد. دو ماه از اين موضوع گذشت كه او در تماسي تلفني به من گفت: عقايد من به شدت متزلزل شده و بسياري از عقايد شيعه را در كتابهاي خودمان يافته‌ام... حدود دو سال اين ارتباط ميان ما ادامه يافت تا اين كه با دلايلي محكم و قانع كننده به حقانيّت مذهب شيعه پي برد؛‌ از اين‌رو به منزل ما در شهر مقدس قم آمد و در آنجا استبصار و تشرّف خود را به مذهب شيعه را اعلام نمود...�- از ترجمۀ کتاب قصه الحوار الهادی(داستان گفتگوی آرام)؛ دکتر سیدمحمدحسینی قزوینی.

*النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري، صحيح مسلم؛ ج 3، ص 1378، ح 1757، كتاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ؛ بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبدالباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي بيروت. در اینجا باید حول این سخن رسول خدا(ص) اندیشه کرد که فرمود: �عليّ مع الحق والحق مع علي...علي با حق و حق با علي است�؛ این حدیث را هيثمي از ابوسعيد خُدري روايت كرده و گفته است: رجال سند اين روايت همه ثقه هستند-مجمع الزوائد للحافظ الهيثمي؛ ج7 ،ص235 (ط. دار الكتب العلميه- بيروت)، و نيز از سعد بن ابي وقاص و ام سلمه روايت كرده و گفته است: اين روايت را بزّار روايت كرده و در آن سعد بن شعيب وجود دارد كه من او را نمي‌شناسم، و بقيّه رجال آن، رجال صحيح هستند-منبع پیشین. و نيز خطيب از ابوثابت غلام ابوذر(تاريخ بغداد؛ ج14 ،ص322) و ابوجعفر اسكافي از عمّار ياسر(المعيار والموازنه؛ 119) و ابن‌كثير از ابوسعيد و ام‌سلمه(البدايه والنهايه لإبن كثير؛ ج7 ،ص398)روايت كرده‌اند.

پنجشنبه 20 بهمن 1390 - 3:53:39 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


مغزهای فاسد و الکلی چگونه بر جهان حکومت می کنند؟


بررسی نمادگرایی در حادثه مرگ پرنسس ديانا و یادبودهای وی


مسیحیت در آیاتِ جاویدان-مباهلۀ پیامبر اسلام(ص) با مسیحیان نجران


برخی از بشارتهای ظهور پیامبر خاتم(ص) در عهد جدید(انجیل)


مراسم سوزاندن تندیس شیطان در راهپیمایی 22 بهمن 1390


چرا در صفحه ویرایش بکس بلاگ از نماد تک چشم فراماسونی استفاده می شود


لباس و زیور آلاتی با این نشان ها را نخرید


انجیل برنابا و اختلاف آن با دیگر اناجیل


مسیحیت پس از عروج مسیح(ع)


شیعیان و توسّل


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

55228 بازدید

2 بازدید امروز

27 بازدید دیروز

251 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements