×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

امام زمان و شناسایی دشمنان ایشان

× من تصمیم دارن در این وبلگ ابتدا شناسایی شیطان و دشمنان امام زمان را معرفی کرده سپس به موضوع مهدویت بپردازم
×

آدرس وبلاگ من

rasoulkharat.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/albalo0o0o

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

استثمار بیرحمانه

استثمار بیرحمانه: [116]

بعد از جنگ بین الملل دوم مسألۀ زن به صورت حسّاس ترین مسأله و به صورت حسّاس تر از همیشه در غرب مطرح شد، به خاطر این كه جنگ بین الملل دوم روابط خانودگی را متلاشی کرد. این جنگ ارزشهای سنّتی و ارزشهای مذهبی و رسوم و اخلاق و معنویت اجتماعی را در هم ریخت و بعد؛ ویرانیِ همه چیز. در دورۀ جنگ همان طور که منحنی قساوت و جنایت، تجاوز و قتل و قربانی شدنِ همه چیز بالا می رود، از نظر فکری و اخلاقی نیز تأثیر بسیار انحرافی در نسل بعد از جنگ دارد. به طوری که امروز غرب بعد از آن که یک قرن از جنگ گذشته، هنوز آثار شوم آن را در روح و فکر و حتی هنر و فلسفۀ امروز حس می کند. کسانی که پیش از جنگ بین الملل دوم، آلمان و فرانسه و حتی آمریکای دور از جنگ را دیده اند و بعد از دورۀ جنگ نیز دیده اند احساس می کنند که در این فاصله بیش از چندین قرن گذشته است و ناگهان همه چیز در یک نسل فرو ریخته است. بنابر این یکی از آثار طبیعی انحرافهای ناشی از جنگ، مسئلۀ فرو ریختن ارزشهای اخلاقی بود که همواره زن حامل آن بود.

* از آثار اجتماعی و فرهنگی جنگ، افزایش فساد اخلاق، زوال معنویات، و مادیگرایی برای فراموشی آلام جنگ است. برای همین است که صهیونیزم بین المللی به جنگ افروزی علاقۀ مفرط نشان می دهد. دست صهیونیزم در ایجاد جنگهای جهانی و جنگهای منطقه ای مهم قرن بیستم به وضوح پیداست-خارج از منبع.

... بعد از رنسانس و بعد از رشد بورژوازی و انقلاب بورژوازی، فرهنگ بورژوازی که فرهنگ آزادی فردی است برکلیسا پیروز شد. و نتیجه این که همۀ قیدها و ارزشها و حتی سنّتهای انحرافی یا سنّتهای انسانی و ارزشهای مثبت و منفی دربارۀ زن که مجموعاً به نام دین از آنها حمایت می شد در برابر رشد بورژوازی و فرهنگ بورژوازی فرو ریخت و ناگهان مسئلۀ �آزادی جنسی� مطرح شد و در این شعارِ آزادی جنسی، چون زن می دید که همۀ محرومیتها و قید های ضد انسانی خودش دارد از بین می رود، از آن به شدت استقبال کرد تا این كه مسأله وارد قلمروی علم شد. آن چه که علیه مذهب در دنیای جدید مطرح شده و به نام نظریۀ علم و بینش علمی علیه مذهب امروز مطرح شده، بینش بورژوازی است. علم بعد از قرون وسطی که در خدمت کلیسا بود برخلاف ادعای امروز آزاد نشد؛ از قید کلیسا آزاد شد و به قید بورژوازی رشد یافتۀ حاکمِ امروز در آمد. و اگر امروز می بینیم به نام علم، با مذهب و ارزشهای اخلاقی مخالفت می شود این علم نیست که مخالفت می کند. در این بتِ علم و در این قیافۀ گوسالۀ زرینِ علم، سامریِ بورژوازیِ زرساز زرگر است که بانگ بر می دارد...تا این كه فروید آمد (که یکی از همین گوساله های بورژوازی است و در درون این گوساله... بینش و روحیۀ آزادی طلب بورژوازی است که بانگ بر می دارد) و مکتب علمی سکسوالیته را بنیاد نهاد: اصالت جنسی! طبقۀ بورژوازی اصولاً طبقۀ پستی است... بورژوازی یک بینش چارپولی دارد که همۀ ارزشهای متعالی انسانی را نادیده می گیرد جز پول و آن هم پول چهارپولی. این است که عالمی که در دورۀ حکومت بورژوازی و رشد روحیۀ بورژوازی می اندیشد و تحقیق علمی هم می کند، وقتی می رود توی اقتصاد، مجموعۀ ارزشهای فرهنگی، معنوی و فداکاری انسان، شهادت ها، نبوغ ها، قهرمانی ها، صبرها و مبارزات و احساسات، عواطف، هنر و ادبیات، همه را روی اقتصاد به معنی لخت و عریان و پستِ معامله و مصرف می آورد. و آن که وارد رشتۀ روانشناسی یا انسان شناسی می شود همه ابعاد، جلوه ها و تجلّی های روح اسرارآمیز و عمیق انسان را که مذهب به نام روح خدایی و استعداد ماورایی و خدایی انسان تلقّی می کند، همه را جلوۀ عقده های گوناگون سرکوب شدۀ جنسی می نامد... و همۀ احساسهای لطیف انسانی را حتی نوازش مادری کودکش را و پرستش انسان معبودش را، همه را در رابطۀ مسائل جنسی نگاه می کند... فروید در بورژوازی جدید، علیه همۀ اخلاق ها، همۀ ارزشهای انسانی و همۀ جلوه های متعالی روح بشری بسیج شد و اسمش را گذاشت؛ واقعیت گرایی(رئالیسم). و این رئالیسم را از قول بورژوازی تعریف نمی کند، بلكه از قول عالم، فیلسوف، روانشناس و انسان شناس نقل می کند. همۀ این ها از اعضای وابستۀ همین طبقه هستند. همه این ها انسان را در حد یك حیوان جنسی و حیوان اقتصادی خلاصه کرده اند و این است که بورژوازی که همه چیز را مسخ کرد، خودش جای همۀ مذهب ها، همه مکتب ها، همۀ فرهنگ ها و همۀ ارزشهای انسانی، یک مذهب ساخت، یک مکتب ساخت، یک معبد ساخت، و یک پیامبر برای انسانهای مفلوک این قرن ساخت که همه باید قربانی او باشند؛ و این پیغمبر بورژوازی، اسمش فروید بود و مذهبش جنسیت، و معبدش فرویدیسم و نخستین قربانی اش که در کنار این معبد ذبح شد ارزشهای انسانیِ زن بود (لازم به ذکر است که زیگموند فروید یهودی بود-خارج از منبع).

این است که ما چون در شرق هستیم همیشه از استعمار غربی سخن می گوییم و این امر محتاج به توضیح است؛ استعمار غربی به این معنی نیست که غرب، شرق را استثمار می کند. بلکه یک قدرت و یک طبقۀ جهانی وجود دارد که هم شرق و هم غرب را استثمار می کند. این قدرت، توده های مردم خود اروپا را بیشتر از توده های مشرق زمین مسخ کرده و به استثمار و بیگاری و بیچارگی کشیده و می کشد. این قدرت حاکم بر جهان عوامل گوناگونی بر می انگیزد تا کشورهای شرقی و جوامع شرقی و نسل جدید کشورهای اسلامی را سرگرم کرده و به مسائل انحرافی، حساسیتهای جزئی، مسائل داخلی، شایعه سازی، تفرقه افکنی، ایجاد بدبینی، دور خود پیچیدن و به جان هم افتادن بکشاند تا همه از او غافل بمانند. این قدرت در خود غرب نیز برای نابود کردن و وادار به تمکین کردن و مسخ کردن توده های جوان و نسل انسان دوستِ خود اروپا، هزاران حیله و جنایت بدتر از جنایاتی که به نام استعمار در کشورهای شرق می کند انجام می دهد. با وجود این همه کوشش دستگاه های جاسوسی در دنیا که پشه را در هوا نعل می کنند، می بینیم كه خروارها خروار و تن تن مواد مخدر از شرق به غرب آزادانه منتقل کرده و تولید نموده و به فروش می رسانند ولی دستگاه های پلیسی و جاسوسی جهان نمی توانند اینها را در آمریکا و اروپا و جاهای دیگر دنیا بگیرند. به خاطر این که اینها کالاهایی هستند که نمی گذارد نسل انسان دوست و روشن و جوان خود اروپا بفهمد چه قدرتی بر سرنوشت انسان امروز حاکم است. این است كه به خصوص بعد از جنگ بین الملل دوم ناگهان می بینیم که مایۀ اساسی هنر جهان و مخصوصاً همۀ فیلم ها فقط و فقط دو عنصر قرار می گیرد: خشونت- جنسیت. و این هر دو ارمغان جنگ اند...

فیلم یکی از مهمترین نمونه های وابستگی هنر به سرمایه داری غربی است زیرا تنها هنری است که نمی تواند بدون سرمایه زندگی کند. خود به خود این هنر در خدمت سرمایه است و به وسیلۀ مطالعۀ آن بهتر می توان فهمید که این قدرت حاکم بر جهان چه بلایی از طریق هنر بر سر انسان می آورد-از منبع.

یکی از بزرگترین سرمایه های بزرگ برای جامعۀ اسلامی، برای این که بتواند در برابر این دعوت شومِ مذهب بدتر از کفر و فرویدیسم؛ این معبد پلید جنسیت به نام علم مقاومت کند، داشتن یک مذهب، فرهنگ و نمونه های انسانی است، به خصوص در کشور های شرقی چرا که همان طور که این فلسفۀ آزادی فرویدیسمی در غرب نقش تخدیر جوانان را به نفع قدرتهای استعمار انسان بازی می کند، در شرق نیز نقش استعماری بازی می کند؛ برای اغفال ذهن ها از قدرت استعمار جهانی و ناآگاه شدن نسبت به سرنوشت.

* آزادی های جنسی، فریبی است از نوع فریبهای بی شمار استحمار جدید که نظام پلید سرمایه داری غربی در جهان امروز، شرق و غرب، خودی و بیگانه بدان دامن می زند تا استثمار مردم غرب و استعمار ملّتهای شرق در محیط امن و امانی صورت گیرد و ادامه یابد و به خصوص نسل جوان که هم یک عنصر عصیانی وگستاخ و بی تحمّل است و هم قید مذهبهای تخدیری و بند سنّتهای موروثی را بر دست و پای اندیشه و احساسش ندارد و هر لحظه ممکن است برآشوبد و دست به کاری زند که مصلحت نیست، سرش در منجلاب عشقهای ارزان قیمت فرنگی و در هوای آزادیهای ساخت سرمایه داری چنان غرق و منگ شود که خبر نشود که در دنیا چه خبر است و چنان خود را اشباع کند که فقر و اسارت خویش را حسّ نکند و این است که در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین می بینیم که چگونه عوامل داخلی هم با شدت و جدیت و اصرار جنون آمیزی، حقوق وآزادی های جنسی اعطائی سرمایه داری و غرب را تشدید و تقویت می کنند و زمینه را برای رواج روزافزون آن فراهم می آورند- از کتاب �فاطمه، فاطمه است�؛ دکتر علی شریعتی.

برای مقاومت دربرابر این دعوت شوم غرب، بزرگترین امکاناتی که در اختیار جوانان اسلامی است، علیرغم چیزهای دیگری که ندارند، داشتن نمونه های متعالی است که چهره شان باید بر پیشانی این قرن تصویر شود تا نسل امروز که نمی خواهد در سنّت های پوشالی و ارتجاعی و ضداسلامی و ضدانسانی قدیمی گرفتار شود و می خواهد نجات پیدا کند و نیز نمی خواهد قالبهای تحمیلی استحماری و فرهنگی و فرنگی غرب را بپذیرد و دربرابر مدرنیسم پلید امروز تسلیم شود، بتواند با آن سلاح در برابر هجوم غرب بایستد...

امروز هر زن روشنفکری که بتواند که چیزی بخواند کافی است که بتواند این چهره ها را بشناسد تا به جای این که این چهره های سنّتی را که امروز به نام زن مسلمان در جوامع اسلامی معرفی می شوند با زن مدرن مقایسه کند، زنانی را که درتاریخ اسلام الگوی زن هستند و نمونه اند با زن مدرن امروز و زنِ روزی که نشان می دهند مقایسه کند. آن وقت خواهیم دید چگونه نتیجه گیری می کند. خیلی ساده است. فقط بر نویسندگان آگاه و مسئول و محقّقین و وعاظ آگاه و روشن است که این تصویر ها را روشن و دقیق و آگاهانه در اختیار این نسل قرار دهند. این کافیست، و بزرگترین مقاومت آگاهانۀ انسانی در برابر این هجوم است...

چهرۀ �فاطمه� چهره ایست که اگر درست ترسیم شود. اگر آنچنان که واقعاً بوده، آنچنان که واقعاً می اندیشیده، سخن می گفته، زندگی می کرده، آنچنان که در مسجد نقش داشته، در شهر نقش داشته، در خانه نقش دیگری داشته، در زمان نقش دیگری دارد، در مبارزۀ اجتماعی نقش دیگری دارد، در اسلام نقش دیگری دارد، در تربیت فرزند نیز نقش معجزه آسای دیگری دارد، آنچنان که بوده، همه در ابعاد بزرگ ماورایی اش، برای این نسل تصویر و معرفی شود، نه تنها مسلمان بلکه هر انسان دوستی که وفادار به ارزشهای انسانی و معتقد به آزادی حقیقی است، انسان است، و زن است، آن را به عنوان بزرگترین تصویر و بزرگترین الگو خواهد پذیرفت... .

پنجشنبه 20 بهمن 1390 - 3:40:08 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


مغزهای فاسد و الکلی چگونه بر جهان حکومت می کنند؟


بررسی نمادگرایی در حادثه مرگ پرنسس ديانا و یادبودهای وی


مسیحیت در آیاتِ جاویدان-مباهلۀ پیامبر اسلام(ص) با مسیحیان نجران


برخی از بشارتهای ظهور پیامبر خاتم(ص) در عهد جدید(انجیل)


مراسم سوزاندن تندیس شیطان در راهپیمایی 22 بهمن 1390


چرا در صفحه ویرایش بکس بلاگ از نماد تک چشم فراماسونی استفاده می شود


لباس و زیور آلاتی با این نشان ها را نخرید


انجیل برنابا و اختلاف آن با دیگر اناجیل


مسیحیت پس از عروج مسیح(ع)


شیعیان و توسّل


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

55186 بازدید

5 بازدید امروز

14 بازدید دیروز

274 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements