×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

امام زمان و شناسایی دشمنان ایشان

× من تصمیم دارن در این وبلگ ابتدا شناسایی شیطان و دشمنان امام زمان را معرفی کرده سپس به موضوع مهدویت بپردازم
×

آدرس وبلاگ من

rasoulkharat.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/albalo0o0o

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

اشاره ای به تاریخ فراماسونری در ایران

اشاره ای به تاریخ فراماسونری در ایران:  

�جنبش فراماسونري با اتكا به ايدئولوژي خاصّ خود، همچون اديان و مذاهب التقاطي نظير مانويت و بهائيت، به هر سرزمين و كشوري وارد شده و پس از یافتن اشتراكهاي خود با مردم آن سرزمين در جهت بارزتر كردن آنها تلاش مي‌كرد تا از اين طريق روشنفكران و اصلاح‌طلبان كشورهاي مختلف جهان را با نظريات خود همگام سازد. از اواسط عصر قاجاريه با گسترش روابط ميان ايران و اروپا، پيشرفتهاي غرب در زمينه‌هاي مختلف چيزي نبود كه از چشم تحصيل‌كردگان ايراني به دور بماند. محافل و انجمنهاي ماسوني يكي از مظاهر جذّاب تمدن غرب به شمار مي‌رفت كه بسياري از محصّلان و روشنفكران ايراني را جذب خود كرد و آنان را تا مرحلۀ شيفتگي و گاه سرسپردگي غربيان پيش برد*. به اين ترتيب نظام سرمايه‌داري غرب با مسخ برخي روشنفكران ايراني، آنان را به عناصري بسيار مطمئن براي تأمين منافع خود تبديل كرد. تشكيلات مخفي فراماسونري از زمان ناصرالدین شاه توسط ميرزا ملكم خان شروع به تبليغ و ترويج غرب‌زدگي و بي‌ديني در جامعۀ ايران نمود (نزدیک به سی لژ در ایران فعالیت می کردند. هنوز ده لژ ایرانی در پاریس و لندن و لس انجلس فعالیت می کنند). پيچيدگي و ماهيت بغرنج و پنهان‌كارانۀ اين تشكيلات که در ایران به فراموشخانه مشهور شد همراه با ايدئولوژي خاصّ آن كه از تساهل در امر مذهب و نیز انديشه‌هاي فرا مرزي و جهاني سخن مي‌گفت مانع از آن بود كه علمای مذهبی تصميم واحد و هماهنگي در قبال آن اتخاذ كرده و عكس‌العمل شديدي در برابر آن نشان دهند�- از مقالۀ �پایگاههای نفوذ صهیونیزم در ایران عصر پهلوی�؛ لالۀ فرزین فر.

فراماسونری از جمله اولین حرکت‌های به اصطلاح روشنفکری در ایران بود و نمی توان تمامی افرادی را که در دوره قاجار به عضویت فراماسونری درآمدند خائن به دین و وطن فرض نمود بلکه برخی از ایشان در اثر تبلیغات فریبکارانه و همچنین نقش فراماسونری در انقلاب کبیر فرانسه، به اشتباه این تشکیلات را به عنوان یک سازمان نوگرا، انقلابی و آزادی‌خواه می‌شناختند که آرمانی جز مبارزه با استبداد و بیداری ملّت‌ها ندارد.

�در اوایل دوران قاجار ما با وضعیتی مواجه می شویم که آمادگي چنداني براي مواجهه با آن را نداشتيم و آن هجوم استعمار به ايران در ابعاد مختلف بود... آنچه ما را ناخواسته درگير مسائل بين المللي مي كند، حضور انگلیسی ها در هندوستان است... اگر در ایران یک دولت قدرتمند سر کار آید، می تواند برای هر نیروی استعمارگری تولید دردسر کند... انگلیسی ها در چنين شرايطي نگران بروز مشكل از ناحيه ايران براي خود در هندوستان بودند، لذا براي دفع خطر باید تکلیف ایران را روشن مي کردند... ترس از این که این همسایه ممکن است با یک قدرت اروپایی هم پیمان شود و به آنها راه بدهد و آنها از این مسیر براي دستيابي به هند استفاده کنند موجب می شود که انگلیسی ها برای صیانت از هندوستان به ايران توجه کنند. یکی از ابزارهایی که به آنها کمک می کند که هم نگذارند که ایران قدرتمند شکل بگیرد و هم نگذارند که ایران و دولتمردانش با برقراری ارتباط با یک کشور اروپایی براي انگلستان در هندوستان دردسر ايجاد کنند، تشكيل �فراماسونري� در ايران بود. به همين دليل کم کم سر و کله گروه‌های اطلاعاتی و مطالعاتی انگلیسی ها در ایران پیدا می شود. انگلیسی ها آدم هایی را به ایران می فرستادند که بسیار قوی بودند و وقتي می آمدند، با توجه به دستاوردهایی که از این مأموریت اطلاعاتی خودشان کسب می کردند، کتاب هایی درباره ايران مي نوشتند. فراماسونری یک تشکیلات نخبه گراست. شروع عضوگيري فراماسونری در ايران از بين نخبگان فرهنگی، فرستادگان و سفيران سیاسی است. استعمار از طریق فراماسونری، نخبگان را جذب می کند و بعد عملاً سیاست های مدنظرش را که منجر به تضعیف ایران و جلوگیری از تشکیل ایران قدرتمند است دنبال مي كند و همچنين جلوگیری از این که ایران وارد پیمان هایی شود که به ضرر آنهاست. فرانسوی ها هم دراين رقابت متوجه ایران می شوند، روس ها هم به ایران می آیند و با عملیات نظامی تلاش مي كنند از این ظرفیت استفاده کنند. طرفداران انگلستان باید جلوی همه این‌ها را بگیرند و ضمناً کم کم به اسم این که باید به ترقی و پیشرفت برسیم، اعضاي تشكيلات فراماسونري زمینه نفوذ هر چه بیشتر استعمار را فراهم کنند. برای همین می بینید که استعمار مصمم می شود که در کشورهایی نظیر ایران، لژهای فراماسونری را دایر کند... در برابر امپراطوری عثمانی نيز که یک کشور قوی اسلامی بود، از همين وسيله استفاده مي كنند. در عثمانی، نقش بارز و اصلی برای براندازی سلطان عبدالحمید و فروپاشی عثمانی را تشکیلات ماسونی ایفا می کند. فراماسونری یک تشکیلات نهان روش نخبه گرا است. این دو ویژگی را دارد؛ اولاً به صورت کاملاً مخفی عمل می کنند. الآن برخی از این لژها در دنیا برای خودشان سایت زده اند و در آن تاریخچه اي برای شما می گویند كه عمدتاً جعلی و دروغین است... بر اساس تعريف آنان، فراماسونري یک جریان روشنفکری است که کارش فقط تربیت انسانهاست، در واقع جنبۀ تخریبی آن را پنهان كرده و وانمود مي كنندکه فراماسونري یک جریان عام المنفعه و خیریه و تربیتی است... این جمعیت نهان روش که به صورت پنهانی نفوذ می کند، درصدد تحقق حاکمیت یهود بر جهان است. صهیونیزم بین الملل سال ها و قرن ها فعال بوده است و بسياري از تحولات را پشتیبانی می کرده است؛ در نهضت رنسانس و پروتستانتیسم حضور دارند و یک عنصر مهم در تحولات هستند و تمام مسایل به نفع اینها تمام می شود و نشان می دهد که با برنامه ریزی وارد شده اند و ظرفیت هایی را ایجاد می کنند تا به آن موقعیت برتر دست پیدا کنند. می دانید که یهود در اروپا از حضور در صحنۀ سیاسی و فرهنگی محروم شده بودند، حتي عرصه بر آنها به‌حدي تنگ شد كه از حضور در اروپا هم محروم شدند. در دوره ای، اینها را می کشتند؛ به عنوان این که اینها قاتل خدای ما هستند(مقصود حضرت مسیح علیه السلام است). اینها را طرد می کنند و آنها نيز به آندلس و به مسلمانان پناه می برند. یهود و صهیونیزم با توجه به آن ظرفیت مالی که پیدا کرده است، به دنبال این است که بیاید و بگوید که حق دارم و می خواهم حضور فرهنگی و سیاسی هم داشته باشم و مسایل را خودم تعریف کنم، چون به دنبال آن حاکمیت جهانی است. آنها معتقدند که بنی اسرائیل قوم برگزیده هستند و بايد بر جهان مسلط شوند. تشکیلات ماسونی فراملیتی است و هر جا كه قدرت و ثروت انباشته شود، در آنجا متمركزشده و نفوذ مي‌كند. یک زمانی هست که در انگلستان امپراطوری تشکیل می شود و وارد انگلستان می شوند و همه فکر می کنند که فراماسونری یک پدیدۀ انگلیسی است، و در دوره اي ديگر، متوجه آمريكا مي شوند. این پدیده فراملیتی است که زمانی در انگلیس است و زمانی در آمریکا و از هر ظرفیتی که در دنیا باشد، استفاده می کند و در انگلستان هم در اوايل قرن هجدهم دست اندرکار اقدام بزرگی بودند که در راستای آن جریان فراماسونری را راه اندازی کردند. در ابتدا لازم است چگونگي ورود اينها به ايران مورد بررسي قرار بگيرد... خانواده کلانتر یا اعتمادالدوله که یهودی الاصل اند و خانواده ميرزا آقاخان نوري هر دو ریشه در فراماسونری داشته و با یهود پیوندی دیرینه دارند. خاندان كلانتر قبلاً به خاندان عاشر معروف بودند و مسلمان می شوند تا بتوانند در دستگاه حاکم نفوذ کنند و نام خاندان خود را خاندان هاشم يا هاشميه مي گذارند. در دوران زندیه، وقتی پایتخت به شیراز منتقل می شود، اینها به آن جا می روند و میرزا ابراهیم خان کلانتر، کلانتر شیراز می شود که بالاخره در ماجرایی که منتهی به راه ندادن لطفعلی خان زند به شیراز است، شكست زنديه را رقم می زند و منجر به فروپاشی زندیه می شود. تا آن زمان رصد می کردند که کدام جریان احتمال موفقیت بیشتری دارد و خیلی ظریف و زیرکانه از زندیه به سمت قاجاریه متمایل می شوند. آغا محمدخان که آن خدمت را می بیند به او اعتماد می کند و اعتمادالدوله صدر اعظم قاجار می شود. رسیدن به این منصب منجر به این می شود که تمام ایران به دست خاندان کلانتر بیفتد. این جمله را سیدنی پولاک، سیاح هلندی یهودی الاصل در سفرنامه اش می نویسد که به واسطه این که خاندان کلانتر در ایران قدرت گرفتند موقعیت یهودیان در ایران به شدت تقويت شد و اين به گونه ای بود که هر جا را که شما مشاهده می کردید، حاکمش وابسته به اين خانواده بود. فتحعلی شاه احساس کرد که این ها طرح براندازی دارند و در سال 1215 همه شان را جمع کرد و برخی را یا کشت و یا کور کرد. میرزا ابوالحسن خان از این ماجرا جان سالم به در می برد و به هندوستان گريخته و در پناه انگلیسی ها قرار می گیرد و بعد او را به انگلیس می فرستند. میرزا کلانتر کارهایی انجام می دهد که زمانی اگر خوب تشریح شود، می فهمیم که انگلیسی ها چه كلاهي سر ما گذاشتند. در همین دورانی که اعتماد الدوله کلانتر صدر اعظم ایران می شود، انگلیسی ها می خواهند کسی در ایران در رأس قدرت باشد که نگذارد ایران با هیچ کشور دیگری علیه انگلیس و هند پیوند پیدا کند. در همین دوران شیعیان میسور در حال جنگ با انگلیسی ها بودند. حیدرعلی از سرداران شجاع شیعه در هند بود و با پسرش تيپو سلطان علیه انگلیس می جنگیدند. اینها به استمداد كمك سراغ ایران می آیند ولی كلانتر در راستاي اهداف انگليس اصلاً راهشان نمی دهد تا با فتحعلی شاه دیدار کنند، اینها را معطل می کنند و یک هدایایی را نیز دریافت می کنند و هیئت برمی گردد. بلافاصله با هیئت انگلیسی پیمان می بندند و ایران رسماً تعهد می دهد که نگذارد کسی از خاک آن علیه هندوستان استفاده کند و در هیچ پیمانی هم عليه انگلستان وارد نشود. حال وارد بحث بعدي می شویم که کاربرد فراماسونری و تاثير این گونه وابستگی ها چه می تواند باشد؟ در اين مقطع اگر ما می توانستیم به درستی تصمیم بگیریم، سرنوشت منطقه عوض مي شد و نه تنها خودمان در دوره قاجار دچار آن استيصال نمي شديم، بلكه نمي گذاشتیم که مسلمانان چنین وضعیتی پیدا کنند. شما می دانید که پاشنه آشیل انگلستان هندوستان بود. انگلستان با تسخير هندوستان تبدیل به امپراطوری شد و اگر آن را از او می گرفتند، ديگر امپراطوري دوام نمي يافت. همه قدرت‌ها که به منطقه می آمدند، می خواستند هند را بگیرند تا تبدیل به قدرت بزرگ جهانی شوند. اگر ایران در آن دوران درست عمل می کرد و میسور را حمایت می کردیم، وضعیت عوض می شد. یک جنگ بی موقع در افغانستان به تحریک انگلیسی ها و همين جريان‌هاي نفوذي راه انداختیم، به جای این که همه نیروها را در هندوستان در مقابل انگليسي ها بسيج و جمع کنیم و نگذاریم که انگلیسی ها غلبه کنند... ابوالحسن خان ايلچي خواهر زاده کلانتر، سفیر ایران در انگلستان می شود و همراه با سفیر انگلیس در ایران فردی به نام سرگور اوزلی راهي ايران مي شود. اوزلي در ایران دو مأموریت داشت؛ یکی از جانب شاه انگليس جورج سوم و یکی از رئيس لژ ماسونی که شاه هم در آن عضویت دارد... سرگور اوزلي پس از مدتي فعاليت مخرّب در ايران، نامه ای به وزارت امور خارجه انگليس مي نويسد که خیلی مهم است و کسانی که تاریخ دوره قاجار را مطالعه می کنند، بدون در نظر گرفتن این نامه نمي توانند سیاست تخريبي انگلستان در ايران را درك کنند. نامه سند رسمي وزارت امور خارجه انگلیس محسوب مي شود. سرگور اوزلی در اين نامه عنوان می کند که: �براي حفظ برتری ما در هندوستان، باید ایران در وحوشت و بربریت نگاه داشته شود�. این مبنای سیاست خارجی انگلستان در قبال ایران و مبنای رفتاری است که انگلیسی ها با ایران داشتند. روس ها هم این گونه بودند و نظیر همین سفارش را از سفیر روسیه در ایران داریم، که او هم نوشته است که باید برای حفظ برتری روسیه، ایران را در عقب ماندگی نگه داشت. جالب است که انگلیسی ها تا همین الان هم بر اساس همین سیاست و سفارش با ما رفتار می کنند و این تفكر را به آمریکایی ها نیز منتقل کردند. در همين راستا اوزلي ماموريت مي يابد تا در ايران تشكيلات ماسوني را راه اندازي كند و به قول خودش موفق مي شود اغلب اطرافیان فتحعلی شاه را وارد جریان فراماسونی کند... تازه می فهمیم که چرا علي‌رغم پايمردي و حضور علماي ايران و نجف در جبهه هاي جنگ و استقبال گسترده مردم از فتاواي جهاديه علما كه در وهله اول منجر به تقويت موضع عباس میرزا و قائم مقام مي شود و روند جنگ را به نفع سپاه ايران تغيير مي دهد، ما باز شكست مي خوريم. مگر می شود که پادشاهی که کشورش در معرض تجزیه قرار دارد، براي تدارك سپاه و قشون پول نفرستد و حمایت نکند؟ فتاوي جهاديه به عنوان یک منشور دینی و سیاسی در تاریخ قاجار ثبت شده است. اين فتوا و حركت عملي علما، نیروها را بسیج می کند و وارد جنگ می شوند. علما در دفاع از ايران مصمم و جدي‌اند حتي برخی از علما در خط مقدم حضور داشتند. در یک مرحله، سپاه ایران عقب نشینی کرده بود، هنوز علما در خط مقدم مانده بودند تا اين که عباس میرزا یک سری اسب تندرو می فرستد و می گوید که ما عقب نشینی کردیم. شما نیز بیایید، آبروی ما می رود فردا می گویند که سپاهيان رفتند و علمای اسلام اسير شدند. شواهد بسیاری وجود دارد که شكست ايران در جنگ به واسطه عمليات تخريبي و پنهان فراماسونهاي تحت امر اوزلي رقم خورد. ما را به پاي ميز مذاكره تحميلي كشاندند و دو فراماسون يعني اوزلی و میرزا ابوالحسن خان ایلچی پای قرارداد گلستان را امضا كردند و به اين ترتيب، اولین پیامد حضور اینها جدا شدن قفقاز از ایران بود... انگلیسی ها در جنگ های اول به این نتیجه رسيدند که باید بین ایران و روسیه آتش بس شود؛ در شرایطی که قفقاز را گرفته اند و به ما می گویند آتش بس كنيد. نمی گویند که اول عقب نشینی روس ها از مناطق اشغالي و بعد آتش بس. فتحعلی شاه و عباس میرزا شرط آتش بس را عقب نشینی روس ها اعلام مي‌كنند. اما سرگوز اوزلی می گوید که شما آتش بس را بپذیرید، من اینها را متقاعد می کنم که سرزمين هاي ايران را تخليه كنند. تیم ماسونی شاه را متقاعد می کنند و آتش بس اعلام می شود ولی عقب نشینی صورت نمی گیرد... شما نمی دانید که چه نسل کشی در آذربایجان و قفقاز به راه انداخته بودند. این ها را متأسفانه تاریخ نگاری غرب زده مورد غفلت قرار می دهد. کشتاری که از مردم کردند و تجاوزهايی که به زنان کردند، نابودی میراث فرهنگی که در این دوران كردند، کشتار علمای بزرگ که در قفقاز انجام دادند، بسيار فجيع است و هر روز صداي استغاثه مردم قفقاز بلند بود و از دولت، ملّت و علماي ايران كمك مي خواستند... خانواده دیگري كه با فراماسونري پيوند دارد، خاندان میرزا آقاخان نوری، حامي میرزا حسینعلی بهاست...�-برگرفته از گفتگو با دکتر موسی فقیه حقانی، رجانیوز.  

 �عسكرخان افشار فرستادۀ مخصوص دربار فتحعلي شاه به فرانسه در سال 1808 اولين ايراني بود كه به عضويت لژ فراماسونري درآمد. پس از او دومین فراماسون ایرانی میرزا ابوالحسن خان ایلچی وزیر خارجۀ فتحعلیشاه بود که به مدت 35 سال از انگلستان مقرری دریافت می کرد. او توسط سِرگور اوزلی وارد لژ فراماسونری انگلیس شد و به سمت ریاست فراماسونری ایران تعیین گردید. او با امضای قرارداد مفصلی با انگلیس، ایران را به طور غیر مستقیم مستعمرۀ آن کشور کرد و نیز با همکاری اوزلی که واسطۀ ایران و روسیه شده بود، با امضای قرارداد، هفده شهر قفقاز را از ایران جدا کرد. آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد اصرار اوزلی به وارد کردن درباریان ایران به جرگۀ فراماسونهاست که به منظور نفوذ در سازمانهای کشور و ایجاد هسته های اولیۀ تشکیلات فراماسونری صورت می گرفت... در سال 1817 میرزا جعفرخان فراهانی ملقب به مشیرالدوله که وی نیز از دانشجویان اعزامی به خارج از کشور بود به فراماسونری ملحق شد و نقش مهمی در ترویج آئین فراماسونری در عهد ناصری داشت. ابوطالب پسر میرزا مهدی کاشی یکی دیگر از پیشگامان فراماسونری در ایران است. او در سال 1857 برای انجام مأموریتی سیاسی به فرانسه رفت ولی در همان ابتدای ورود با همۀ همراهانش که یکی از آنان میرزا ملکم خان بود به عضویت لژ گرند اوریان فرانسه در آمد. در اثبات وابستگی ملکم خان به اهداف فراماسونری همین بس که پیمان پاریس را در سال 1857 با انگلیس به امضا رسانید و افغانستان را به استعمار واگذار کرد...(مأموريت آنها مذاكره و چانه زني در مورد هرات بود كه در محاصره سپاه ايران قرار گرفته بود و انگليسي ها براي ممانعت از تصرّف آن توسط ايران، خرمشهر را تصرف كرده بودند. آنها به محض ورود به فرانسه،ابتدا به عضويت فراماسونري درآمده و سپس بر سر ميز مذاكره در مورد حقوق ايران نشستند!لازم به ذكر است كه پدر ملکم خان -ميرزا يعقوب خان- در زمينه سازى براي قتل قائم مقام و ميرزا تقى خان اميرنظام دست داشته و گذشته از جاسوسى براى انگليس، از دوستان و مشاوران نزديك ميرزا آقاخان بوده است). در سال 1863 و در زمان ناصرالدین شاه، میرزا فتحعلی آخوندزاده اعلام می کرد که تنها راه رهایی ایرانیان از قید استبداد، ایجاد انجمنهای سرّی فراماسونری و آموختن دانشهاست. او که سعی می کرد با نوشته های خود زمینۀ تعصّب دینی و ملّی را به شدت تضعیف کند، تز پروتستانیسم اسلامی را مطرح کرد تا اسلام را با اومانیسمِ فراماسونری منطبق سازد... میرزا ملکم خان(ناظم الدوله) از مؤثرترین افراد برای ترویج اندیشۀ تقلید از غرب در همۀ زمینه های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بود. وی با همکاری صدراعظم فراماسون یعنی میرزا حسین خان سپهسالار، امتیاز بهره برداری از مراتع و معادن و جنگلها و گمرکات جنوب و احداث راه آهن و کشیدن مخابرات را طي قرارداد هفتاد سالۀ �رويتر� به یک یهودی تبعۀ انگلیس واگذار کرد(میرزا حسین خان صدر اعظم و میرزا ملکم خان ابتدا شاه را به فرنگ برده و ترتيب ملاقات لرد روچيلد از چهره هاي شاخص کانونهای صهيونيستي و فراماسونری را با وی می دهند. در مرحله بعد، اعطاي امتيازات به وابستگان به همان كانون صهيوني- ماسوني آغاز مي شود. لازم به ذکر است که ناصرالدين شاه در خاطراتش از روچیلد با عنوان �پيرمرد نحس كثيف� ياد مي كند)... در دورۀ سلطنت مظفرالدین شاه مهمترین فراماسونها عبارت بودند از شیخ حسن خان مشیرالدوله که سفیر ایران در عثمانی بود و همان جا به لژ فراماسونری پیوست. بعد از او نوبت به میرزا نصراله خان مشیرالدوله می رسد. وی که ابتدا وزیر خارجه و سپس وزیر لشگر شد از عواملی بود که امتیاز نفت را به ویلیام ناکس دارسی واگذار کرد و نیز با واگذاری گمرکات شمال، برای مسافرت شاه به اروپا از روسیه وام دریافت نمود. یکی دیگر از اقدامات او تأسیس مدرسۀ سیاسی در تهران در سال 1899 بود. این مدرسه تأسیس شد تا فراماسونها در آن شاگردانی تربیت کنند که آیندۀ ایران را به دست گیرند. خان ملک ساسانی که خود مدت کمی در این مدرسه بود ولی به زودی بیرون رفت و برای ادامه تحصیلات رهسپار فرانسه شد می نویسد: �مدیران و معلمان آن اکثراً فراماسون بودند. از معلمین آنها برای نمونه اردشیر جی که فراماسون معروف است در ایران نفوذ فوق العاده داشت. بعدها پسرش به نام شاپور جی که فراماسون بود و از ملکۀ انگلیس لقب سِر گرفت در انتخاب شاگردان این مدرسه فعالیت تمام داشت�. فراماسون معروف دیگر میرزا حسن خان مشیرالدوله است که در پاریس به لژ گراند اوریان پیوست. او پس از بازگشت به ایران وزیر خارجه شد و در همین زمان بود که روس و انگلیس قرارداد 1907 را بین خود امضا کرده و ایران را تقسیم کردند.لژ بیداری ایرانیان با کمک اردشیر جی، احمدشاه را برکنار و زمینه را برای روی کار آمدن پهلوی آماده کرد. اردشیر جی مشاور مخصوص سفارت انگلیس در تهران بود. از اعضای مهم این لژ می توان از ذکاءالملک فروغی و سید حسن تقی زاده نام برد*. تقی زاده قرارداد نفتی 1933 را که قرار بود نفت دارسی را به مدت سی سال تمدید کند امضا نمود و بعدها گفت که آلت فعل بوده است. لژ بیداری در دورۀ رضاشاه نیز به فعالیت خود ادامه داد و اعضای آن در تحکیم مبانی ضد دینی حکومت پهلوی و مسلک میهن پرستی افراطیِ آن نقش اساسی بازی کردند. در سال 1319 و در پی کشته شدن ارباب کیخسرو شاهرخ، دبیر لژ، این لژ به فعالیت رسمی خود خاتمه داد.

*قانون اساسي لژ گراند اوريان فرانسه در سال 1912م. توسط ميرزا محمدعلي خان ذكاءالملك فروغي، حاج سيدنصراله تقوي و ميرزا حسين خان دبيرالملك به فارسي ترجمه شد. این قانون حاوي شرح مبسوطي از ساختار تشكيلاتي و درجات عالي ماسوني است و به تعبير لژ بيداري ايران �مفتاح تعمليات و اسرار ماسوني و اساس حقيقت جویي� مي باشد. لطفاً برای اطلاع بیشتر دربارۀ فعاليت فراماسونری در عرصۀ سياست ایران در دورۀ حكومت پهلوي به منابع معتبر تاریخ معاصر مراجعه فرمایید.

بر اساس تصمیم گیری انگلیس و با ورود متفقین به ایران در شهریور 1320، پهلوی دوم به سلطنت رسید و این بار هم فروغی در تحکیم دوبارۀ رژیم پهلوی نقش خود را ایفا کرد. قابل ذکر است که لژ روشنایی که اعضای آن کادرهای سیاسی و جاسوسی انگلیس و تعدادی ایرانی بودند در جریان هجوم متفقین به ایران به نحوی هماهنگ با آنها در جنوب کشور همکاری می کردند. این لژ در شب حمله به ایران ضیافتی ترتیب داد و افسران ایرانی را به ضیافت شام دعوت کرد. لژ دیگری به نام پیشاهنگ آبادان نیز مأموریت یافت که افسران ایرانی را در مهمانی ها سرگرم کند. پس از سقوط رضاخان لژ بیداری کار خود را از سر گرفت. در دهۀ 1330 شعبات لژهای آمریکایی مانند کلوپ روتاری و باشگاههای لایِنز و انجمن تسلیح اخلاقی در ایران شروع به فعالیت کردند. در این دهه لژهایی دیگر مانند لژ مولوی، لژ تهران، لژ کوروش، لژ مهر، لژ ستارۀ سحر، باشگاه حافظ، انجمن طرفداران زکریای رازی، انجمن طرفداران خواجه نصیر طوسی و غیره مشغول فعالیت بودند. به طور کلی اعضای این لژها همگی از مقامات کشوری و لشگری و دانشگاهی بودند و سرنوشت کشور را در دست داشتند�- برگرفته از www.noorportal.net (با تلخیص و اندکی تغییر).

نمونه گواهینامه ماسونی لژ بزرگ ایران

 

�از چهره های برجسته ای که در راستای اجرای سیاستهای ضد فرهنگیِ انگلستان در ایران فعالیت می نمود مانکجی لیمجی هاتریا بود. وی از زرتشتیان هند بود که در جوانی به خدمت سرویسهای اطلاعاتی انگلستان در آمده و به سبب وفاداری و امانتداری به مدارج عالیه ای رسید(مانكجی از همکاران سرگرد هنری پاتینجر بود. پاتینجر از نيروهاي نظامی اطلاعاتی انگلستان در هرات بود که در راستای تجزیه این استان از ایران فعالیت می کرد). مانکجی نخستین نمایندۀ تام الاختیار انجمن اکابر پارسیان هند بود. او تبعۀ دولت بریتانیا بود و از سوی سرویس اطلاعاتی بریتانیا، انجمن اکابر پارسیان هند و سازمان فراماسونری مأموریتهایی در ایران داشت که با مهارت آنها را به انجام رساند (از اوايل قرن نوزدهم ميلادى يك حركت فرهنگى بسيار قوى و سازمان يافته در ايران آغاز شد كه از حكومت هند بريتانيا سرچشمه مى‏گرفت. شالودۀ اين حركت در زمان حكومت ريچارد ولزلى بر هند گذاشته شد که نقش مهمى در تاريخ استعمار بريتانيا دارد. وی در سال‏ 1800 ميلادى يك كالج در كلكته تأسيس كرد كه يكى از اهداف آن مقابله فرهنگى با اسلام بود- عبداللّه شهبازی). او دارای روابط نزدیکی با دیپلماتهای انگلیسی در ایران نظیر سِر هنری راولینسون، ادوارد ایستویک و سر رونالد تامسون بود. میرزا حسین خان سپهسالار با حمایت حلقۀ پیرامون مانکجی یعنی فراماسونهایی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده و جلال الدین میرزای قاجار و... نخستین دولت فراماسونری تاریخ ایران را به وجود آورد. فعالیت این حلقه عمدتاً حول محور باستانگرایی(ایران منهای اسلام)، حمایت و تقویت فرقه های ضالّۀ بابیه و بهائیه، حمایت از فرقه های صوفیه* و تأسیس سازمان فراماسونری در ایران بود.

*یکی از کانونهایی که در ایران هدف فراماسونری قرار گرفت، حلقه های دراویش و خانقاههای متصوّفه بود. برخی دیگر از چهره های فراماسونری چون جمیز موریه نیز این حلقه ها را کانون توجه خود قرار دادند. �انجمن اخوت�  لژ صوفيان ايران بود كه در سال 1317 قمري شروع به فعالیت كرد. صوفيان اين لژ در طبقه بالاي ساختمان، خانقاه داشتند و جلسات ذكر بر پا مي كردند و در طبقه پایین كه مزيّن به علائم فراماسونري بود جلسات ماسوني تشکیل می دادند. پس از فتواي ميرزاي شيرازي(ره) مبني بر تحريم تنباكو كه ضربۀ بزرگي بر پيكر استعمار بود، تضعيف مرجعيت شيعه به انحاء گوناگون در دستور كار استعمار قرار گرفت. يكي از راههاي تضعيف مرجعيت، تقويت فرقه هاي تصوّف و حمايت از آنها بود.

بخشی از اقدامات مانکجی در راستای تقویت زرتشتی گری در ایران و دور کردن آنان از امتزاج فرهنگی با هموطنان مسلمان خود بود. در همین راستا او انجمن زرتشتیان را در یزد پی افکند. تأسیس مدارس زرتشتی برای آموزش نونهالان و کودکان اقدام دیگر او بود. وی سعی داشت جامعۀ زرتشتی را از بدنۀ جامعۀ ایرانی جدا ساخته و از امکانات آن به عنوان یک اقلیت در پروژۀ باستانگرایی* استفاده نماید. مانکجی از همرازان میرزا فتحعلی آخوندف بود(زندگی و آثار آخوندزاده؛ فریدون آدمیت) و آخوندف او را یادگار نیاکان می نامید (فتحعلی آخوندزاده؛ نامه ها-عمده متون ضد اسلامي آخوندزاده و غيره که در ایران قابل چاپ نبود، توسط مانکجی به بمبئی می رفت و در آنجا چاپ می‌شد). مانکجی با رحمت علیشاه(قطب دراویش نعمت اللهی) روابط دوستی عمیق به هم زد و از جانب وی لقب درویش فانی گرفت (پارسی نامه). وی سپس از طریق آذربایجان، کردستان و کرمانشاه به عتبات عالیات رفت. در عراق عرب با بابیان و بهائیان ارتباط برقرار کرد و با میرزا حسینعلی بهاء مکاتبه داشت(آرشیو سازمان اسناد ملّی ایران؛ شمارۀ تنظیم؛ 295003266). در بغداد با بهاء ملاقات کرد و هر چند به او مؤمن نشد اما مُحب شد! او وقتی وارد ایران شد با پول خرج کردن، اطرافیان شاه از جمله ظلّ السلطان را شیفتۀ خود ساخت و او نیز مساعدتهای زیادی به مانکجی کرد... او در طهران با بهائیان حشر یافته بود لذا ابوالفضل گلپایگانی که پارسی سره نویس بود را جهت تدریس زبان فارسی سره در مدرسه ای که تأسیس کرده بود گمارد و همو را منشی خود نیز ساخت (شرح احوال میرزا ابوالفضائل). بعضی از شاگردان زرتشتی آن مدرسه بهائی شدند نظیر استاد جوانمرد و ملابهرام(منبع پیشین)و احتمالاً همین امر باعث شد که زرتشتیان نسبت به مانکجی و اقداماتش معترض شوند. او که به اصطلاح برای اصلاح امور زرتشتیان به ایران آمده بود زمینۀ بهائی شدن فرزندان زرتشتیان را فراهم می ساخت. بهائیان در آثار خود از مانکجی به نیکی یاد می کنند. تورج امین، تاریخ نویس بهائی معاصر چند سال قبل مجموعۀ اسناد زرتشتیان موجود در سازمان اسناد ملّی را در قالب کتابی تحت عنوان اسناد زرتشتیان ایران با تمجید فراوان از مانکجی و اردشیر جی، جاسوسان مشهور انگلیس که هر دو با بهائیت در پیوند بودند به چاپ رساند و به نحوی نسبت به ایشان ادای دین کرد�-ماهنامۀ ایّام؛ شمارۀ 29، از مقالۀ �بهائیت و سرویس اطلاعاتی انگلیس� به قلم موسی فقیه حقانی(با تلخیص و اندکی تغییر).

*چنان كه اشاره گرديد، اساسنامۀ ماسوني و پروتكلهاي صهيونيزم بر تخريب دين تأكيد ويژه دارند، زيرا دين تنها عاملي است كه با وعدۀ حيات نيكوي اخروي، بسياري از انسانها را وا مي دارد كه براي مبارزه با ظلم قيام و فداكاري كنند. هيچ عامل ديگري بر تودۀ مردم چنين تأثيري ندارد، بنابر اين استعمارگران تلاش مي كنند كه دين را تخريب كرده و امور كم خطر را جايگزين آن سازند. هدف راهبردي فراماسونري از بدو ورود به ايران، نابودي تشيّع بوده است.ریچارد رورتی، فیلسوف ارشد پراگماتیست آمریکایی پس از سفر به ايران در سال 2007، در مصاحبه ای با روزنامۀ کوریرا دلاسرای ایتالیا اظهار داشت که ملّی گرایی تنها پاد زهر در برابر اسلام گرایی در ایران است وي اظهار نگراني كرد كه اشراق گرایی اسلامی به زودی در ایران پا خواهد گرفت. برخي رسانه هاي ماهواره اي فارسي زبان وابسته به فراماسونری نيز اخيراً بر فعاليت خود در اين حوزه افزوده اند. هدف فراماسونری، ایجاد یک فرهنگ واحد جهانی است. مذهب و ملّی گرایی دو مانع عمده بر سر راه این هدف است. اولویت فراماسونری ریشه کن کردن مذهب است حتی اگر از راه  تقویت موقّتی ملّی گرایی باشد.شايان ذكر است كه اكثريت قريب به اتفاق مورّخاني كه در سدۀ اخير دربارۀ تاريخ ايران باستان به تحقيق پرداخته اند(مانند ريچارد فراي، پوپ، كريستن سن، اشميت، آستروناخ، كخ، گيرشمن و...) يهودي هستند.

�اردشیر جی ریپورتر، مأمور زبدۀ سرویسهای اطلاعاتی انگلستان و سومین فرستادۀ انجمن پارسیان هند به ایران بود. وی برای تداوم مأموریت و تکمیل اقدامات مانکجی که موفق به سازماندهی فعالیتهای جاسوسی سرویس اطلاعاتی بریتانیا در ایران شده بود در 1311 ق. قبل از قتل ناصرالدین شاه وارد ایران شد. میراث به جا مانده از مانکجی در زمینه های اطلاعاتی، محافل روشنفکری، مجامع مخفی(فراماسونری)، ترویج باستانگرایی و تقویت فرقه های ضالّه، بستر مناسبی برای فعالیت های اردشیر جی در ایران فراهم کرد و این در شرایطی بود که قتل ناصرالدین شاه حاکمیت قاجار را با چالش عدم اقتدار مواجه ساخته بود. ضعف ارکان حکومت باعث شد بذرهایی که توسط مانکجی کاشته یا پرورش یافته بود با مدیریت اردشیر جی بارور شود. تشکیل لژ بیداری ایرانیان یکی از این موارد است. اردشیر جی که مانند سلف خود مانکجی، عضو دل بستۀ تشکیلات فراماسونری بود توانست با همکاری محفل سیاسی- فرهنگیِ مانکجی، لژ بیداری را تأسیس کند. نقش مخرّب و تعیین کنندۀ این لژ در انحراف نهضت مشروطیت حکایت از کارآیی این سلاح در مصادرۀ مشروطیت به نفع کانونهای استعماری دارد. نقش اردشیر جی در تحریک عده ای از مشروطه خواهان جهت تحصّن در سفارت انگلیس حرکتی ماسونی-اطلاعاتی بود که تأثیر شگرفی در انحراف مشروطیت از آرمانهای ملّی و دینیِ اولیۀ نهضت داشت. ارتباط با بهائیان و تشویق زرتشتیان به گروش به مسلک ساختگی و استعماری بهائیت یکی دیگر از اقدامات اردشیر جی بود که در تداوم فعالیتهای مانکجی صورت گرفت. عکس العمل جامعۀ زرتشتی به این اقدام ضد دینی و تفرقه افکنانۀ اردشیرجی در برخی منابع نظیر �تاریخ زرتشتیان� اثر رشید شهمردان به شکلی کلّی بازتاب یافته است. اعلامیه های انجمن زرتشتیان یزد بر ضد اردشیر جی و اختلاف آنها با وی نیز حکایت از اعتراض آنها به این تحرّک استعماری دارد�- ماهنامۀ ایّام؛ شمارۀ 29.

تشکیلات فراماسونری در عصر پهلوی دوم به حداکثر نفوذ خود در کشور رسید به طوری که عضویت در فراماسونری شرط ضروری برای تصرّف مقامهای وزارت و وکالت بود و این شرط به تدریج در حال تسرّی به عرصۀ استادی دانشگاه نیز بود.در این دوره لژهای فراماسونری فراوانی در ایران تأسیس شد و فراماسونها به طور سازمان یافته و هماهنگ، سیاستهایی تخریبی در عرصه های گوناگون فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در دستور کار قرار داده بودند*. فعالیت‌ فراماسون‌ها غالباً در جهت حفظ منافع دولت‌های انگلستان و آمریکا بود. به عنوان نمونه می‌توان به نقش فراماسون‌های شناخته شده‌ای در قرارداد الحاقی گس-گلشائیان و مسأله کاپیتولاسیون اشاره کرد که در اولی محمد ساعد (نخست وزیر و فراماسون عضو لژ مولوی) به همراه عباسقلی گلشائیان (فراماسون عضو لژ مولوی)، و در دومی شریف امامی(رئیس مجلس سنا و استاد اعظم فراماسونری از سال 1342)  نقش کلیدی داشتند. لژهای فراماسونری و تشکیلات بهائیت دو حلقه ای بودند که ایران عصر پهلوی را به کانون قدرت صهیونیزم متصّل می کردند.

*سیاست اصلی فراماسونها در عرصۀ اقتصاد، پایه گذاری اقتصاد بیمارِ وابسته به نفت و نیز نابودسازی کشاورزی (که زیربنای اصلیِ توسعه است)با شعار صنعتی کردن کشور بود که منجر به کوچانیدن کشاورزان از روستاها به حواشی شهرهای بزرگ و اشتغال ایشان به مشاغل کاذب و به فساد و فحشاء کشیدن خانواده های ایشان با جاذبه های تفریحی شهریِ وارداتی از غرب و نتیجتاً ایجاد آشفتگی های بزرگ اجتماعی در جامعه گردید. لازم به ذکر است که ایران که در دهۀ 60 میلادی قادر به تهیۀ غذای خود بود، در دهۀ 70 مجبور به وارد کردن مازاد گندم آمریکا شد. لازم به ذکر است که برجسته ترین عضو فراماسونری ایران، مهندس جعفر شريف امامي ملقّب به استاد اعظم بود که سالها ریاست فراماسونری ایران را بر عهده داشت. شریف امامی حزبي به نام �جمعيت ايراني طرفدار حكومت جهاني� تأسيس كرد. وي از طرف لژ بزرگ ملّی فرانسه نیز به عنوان استاد اعظم آن لژ منصوب گردید. موقعیت شریف امامی به جایی رسید که حتی محمدرضا پهلوی نیز قدرت مقابله با نفوذ او را نداشت. از جمله اقدامات جعفر شريف امامي تغییر تاریخ هجری به تاریخ مجعول شاهنشاهی بود(دو رقم آخر این تاریخ، سالیان سلطنت محمدرضا پهلوی را نشان می داد). اين چهره فراماسون به قدري شناخته شده است كه سايت ويكي پديا وي را چنين معرفي مي كند:

�for some years he was also the Grand Master of the Grand Lodge of Iran,�he was notorious as one of the most corrupt officials in shah�s regime  (nicknamed Mr. 5 percent)

لطفاً برای کسب اطلاع بیشتر از فعالیتهای این تشکیلات به منابع ذیل مراجعه فرمایید: فراموشخانه و فراماسونري در ايران؛ نوشته‏ اسماعيل رائين- سازمان جهاني فراماسونري؛ ولي اللّه يوسفيه- تاريخ روابط ايران و انگليس؛ محمود محمود- تاريخ جمعيتهاي سرّي و جنبشهاي تخريبي؛ محمد عبداللّه عنان، ترجمه علي هاشمي حائري -دايره المعارف‏ بريتانيكا و آمريكانا و...

 

صفحۀ اصلی یک سایت فراماسونری:

فراماسونری و تصوّف: دو راه- یک مقصد

پنجشنبه 20 بهمن 1390 - 3:14:34 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


مغزهای فاسد و الکلی چگونه بر جهان حکومت می کنند؟


بررسی نمادگرایی در حادثه مرگ پرنسس ديانا و یادبودهای وی


مسیحیت در آیاتِ جاویدان-مباهلۀ پیامبر اسلام(ص) با مسیحیان نجران


برخی از بشارتهای ظهور پیامبر خاتم(ص) در عهد جدید(انجیل)


مراسم سوزاندن تندیس شیطان در راهپیمایی 22 بهمن 1390


چرا در صفحه ویرایش بکس بلاگ از نماد تک چشم فراماسونی استفاده می شود


لباس و زیور آلاتی با این نشان ها را نخرید


انجیل برنابا و اختلاف آن با دیگر اناجیل


مسیحیت پس از عروج مسیح(ع)


شیعیان و توسّل


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

55184 بازدید

3 بازدید امروز

14 بازدید دیروز

272 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements